قرنی پیش آمدم و گفتم آقا هر جور شده آدت می کنیم.هنوز هم میگویم.چیزی تغییر نکرده.شایدم تغییر کرده و من نمی دانم.انگار همه چیز در شبی که خیلی رنگین بود رنگ باخت و همه چیز از دست هایمان لیز خورده.بی آنکه دستهامان خیس اشک باشد.ما فقط به دستهایمان زل زدیم و خیره شدیم و بعد هم زیر پوسته شب دراز کشیدیم.اشکی در کار نبود.ظاهرا.بگذریم.قرن ها میگذرد از آن روزی که من آدت کرد و چقدر پوچ است.چقدر پوچ است که الان حتی اگر دردهایم را در خیابان هم ببینم نمیشناسمشان.حتی از عوارض آدت کردن انگار
دستای تو خورشید رو نشون میده ( هفته ی اول)
آدت ,هم ,تغییر ,انگار ,چقدر ,پوچ ,چقدر پوچ ,پوچ است ,همه چیز ,ظاهرا بگذریم ,کار نبود
درباره این سایت